كانون سرزمین سبز(دوستداران طبیعت بشرویه)


كانون سرزمین سبز(دوستداران طبیعت بشرویه)

دانشجویان منابع طبیعی دانشگاه پیام نور بشرویه


متن ادبي

برگ کوچک با چشمانی خیس آماده مردن شد
باد تندی شروع به وزیدن کرد … دستان برگ از ترس می لرزید و تنها روی تک شاخه ی خشکی نشسته بود
چشمانش را به آسمان دوخت و در انتظار مرگ نشست
دلش گرفته بود اما…
باز هم تنها بود و مجبور بود مثل همیشه حرفهایش را به گوش باد بسپارد اما اینبار…
اینبار باد آمده بود تا او را با خود ببرد.. اینبار باد گوشی برای شنیدن حرفهای برگ تنها نداشت…

برگ شروع به صحبت کرد:
خدایا…
خدایا…
مگر من، برگ به این کوچکی چقدر از دنیای بزرگ را اشغال کرده ام که…
ناگهان شبنم اشک صورتش را پوشاند و او غرق گریه شد…
اشکهایش مجال حرف زدن را از او گرفتند و او بی وقفه بارید…
آنقدر بارید که دیگر متوجه بارش آسمان نشد… چشمانش را که باز کرد دیگر روی درخت نبود ، تنش درد می کرد
به سختی نفس میکشید …
به زحمت از جایش بلند شد که ناگهان سنگینی هولناکی را روی سرش حس کرد و دیگر هیچ چیز نفهمید…
.
.
.
و یک برگ پاییزی دیگر نیز زیر قدمهای زمینی ها به سوی آسمان پر کشید.
ای کاش می توانستیم صدای طبیعت را بشنویم.
شاید اینگونه، با شنیدن صدای فریاد برگ های کوچک کمی دلرحم تر می شدیم و کمی
مهربانتر روی زمین گسترده ی آن یگانه بی همتا گام بر میداشتیم…
ای کاش…

مطلبی که مشاهده کردید نثر برگزیده مسابقه هفتگی ادبی دانشجو میباشد.



نظرات شما عزیزان:

طرفدارمحيط زيست
ساعت9:28---23 ارديبهشت 1390
بسيار عالي است .در راه بسيارزيبايي قدم برداشتيد برايتان آرزوي موفقيت مي كنم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: مصطفی زیتونی | تاريخ: 28 آذر 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |